تخیلات ذهنی یک تازه به دوران رسیده!

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

خداحافظ ای شعر شب های روشن


هنوز به پایان نرسیده ای اما دلم همچون کسی که گمگشته ای دارد در آرزوی پیداکردنت است.
زبانم توان خداحافظی با تو را ندارد...اما خداحافظ ای ماهی که با رفتنت خانه هامان برسر مان خراب شد. خداحافظ ای مناجات های شب های قدر، خداحافظ آغوش خدا. به تو عادت کرده بودیم اما چه زود از دیار ما رهسپار شدی شاید سال بعد دیگر نباشم که به دیدار ما میایی...
پس خدا حافظ
...ـــــــــــــ...
فراز هایی از دعای وداع با ماه مبارک رمضان در صحیفه سجادیه:

السّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللّهِ الْأَکْبَرَ، وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ.

السّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیّامِ وَ السّاعَاتِ.
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْ‏آمَالُ، وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ.
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ.
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضّ‏
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلّتْ فِیهِ الذّنُوبُ.
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَى الشّیْطَانِ، وَ صَاحِبٍ سَهّلَ سُبُلَ الْإِحْسَانِ‏
السّلَامُ عَلَیْکَ مَا أَکْثَرَ عُتَقَاءَ اللّهِ فِیکَ، وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَى حُرْمَتَکَ بِکَ‏
السّلَامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَمْحَاکَ لِلذّنُوبِ، وَ أَسْتَرَکَ لِأَنْوَاعِ الْعُیُوبِ‏
السّلَامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَطْوَلَکَ عَلَى الْمُجْرِمِینَ، وَ أَهْیَبَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ‏
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ لَا تُنَافِسُهُ الْأَیّامُ.
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ هُوَ مِنْ کُلّ أَمْرٍ سَلَامٌ‏
السّلَامُ عَلَیْکَ غَیْرَ کَرِیهِ الْمُصَاحَبَةِ، وَ لَا ذَمِیمِ الْمُلَابَسَةِ
السّلَامُ عَلَیْکَ کَمَا وَفَدْتَ عَلَیْنَا بِالْبَرَکَاتِ، وَ غَسَلْتَ عَنّا دَنَسَ الْخَطِیئَات‏
السّلَامُ عَلَیْکَ غَیْرَ مُوَدّعٍ بَرَماً وَ لَا مَتْرُوکٍ صِیَامُهُ سَأَماً.
السّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ، وَ مَحْزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ.
السّلَامُ عَلَیْکَ کَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِکَ عَنّا، وَ کَمْ مِنْ خَیْرٍ أُفِیضَ بِکَ عَلَیْنَا
السّلَامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى لَیْلَةِ الْقَدْرِ الّتِی هِیَ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
السّلَامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَیْکَ، وَ أَشَدّ شَوْقَنَا غَداً إِلَیْکَ.
السّلَامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى فَضْلِکَ الّذِی حُرِمْنَاهُ، وَ عَلَى مَاضٍ مِنْ بَرَکَاتِکَ سُلِبْنَاهُ.
اللّهُمّ إِنّا أَهْلُ هَذَا الشّهْرِ الّذِی شَرّفْتَنَا بِهِ، وَ وَفّقْتَنَا بِمَنّکَ لَهُ حِینَ جَهِلَ الْأَشْقِیَاءُ وَقْتَهُ، وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ.
...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
سلام بر تو اى بزرگترین ماه خدا، و اى عید دوستان خدا - سلام بر تو - اى گرامى‏ترین مصاحب از میان اوقات، و اى بهترین ماه در ایام و ساعات. سلام بر تو. اى ماهى که بر آمدن کامها در آن آسان و اعمال نیک در آن منتشر و فراوان است.
سلام بر تو اى همنشینى که چون پدید آید احترامش بزرگ، و چون ناپدید شود فقدانش دردناک است. و اى مایه امیدى که فراقش رنج افزا است. سلام بر تو اى همدمى که چون رو آورد مایه انس شد، و شادى انگیخت، و چون سپرى شد، وحشت افزود، و متألم ساخت. سلام بر تو اى همسایه‏اى که دلها در جوار آن رقت گرفت، و گناهان در آن کم شد.
سلام بر تو اى یارى دهنده‏اى که ما را در مبارزه شیطان یارى داد، و اى رفیقى که راههاى احسان را هموار ساخت.
سلام بر تو، چه بسیارند آزاد شدگان خدا در دوران تو، و چه نیکبخت است به سبب تو کسى که احترامت را منظور داشته است. سلام بر تو که چه زداینده بودى گناهان را! و چه پوشنده بودى انواع عیبها را!
سلام بر تو، چه طولانى بودى بر گناهکاران! و چه با هیبت بودى در دلهاى مؤمنان. سلام بر تو اى ماهى که روزها با تو سر همسرى ندارند، سلام بر تو که از هر جهت موجب سلامتى. سلام بر تو، که همنشینیت مکروه، و معاشرتت نکوهیده نیست. سلام بر تو، همچنانکه با ارمغان برکات بر ما وارد شدى، و آلودگى گناهان را از ما فرو شستى. سلام بر تو، که وداع با تو از روى خستگى، و ترک روزه‏ات از سر ملالت نیست. سلام بر تو، که پیش از آمدن در آرزوى تو بودیم، و پیش از رفتن از اندیشه فراقت محزونیم.
سلام بر تو، چه بسا بدیها که به یمن تو از جانب ما گشته، و چه خوبیها که به برکت تو بر ما روان شده!
سلام بر تو، و بر شب قدرى که از هزار ماه بهتر است. سلام بر تو، دیروز چه سخت به تو دل بسته بودیم، و فردا چه بسیار بتو مشتاق خواهیم بود! سلام بر تو، و بر فضیلتت که از آن محروم شدیم، و برکات گذشته‏ات که از ما ربوده شد .
خدایا، ما اهل این ماهیم که ما را به آن تشریف بخشیدى، و ما را براى حق‏شناسى آن توفیق دادى. در آن زمان که بدبختان قیمت وقتش را نشناختند. و به علت بدبختى خود از فضل آن محروم ماندند.

۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۸ ۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا کرمی

خاطره ی عشق

همراه جمعی از فرماندهان و مسئولان خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم.
از وقتی که حضرت آقا شروع به صحبت فرمودند، دیدم شهید صیاد شیرازی گل صحبت ها و فرمایشات آقا را یادداشت می کنند.
وقتی از جلسه بیرون آمدیم، به ایشان عرض کردم: علی آقا! چرا صحبت های آقا را یادداشت کردید؟ این صحبت را که اخبار اعلام می کند و متنش هم بعداً در اختیار شما قرار می گیرد. پس چه لزومی داشت در جلسه آنها را یادداشت کنید؟
صیاد به من گفت: آقا ناصر! آیا قبول داری که سرپیچی از دستور فرمانده جرم است؟
گفتم: بله.
گفت: من از "ب" بسم الله تا آخر فرمایشات آقا را به مثابه "امر و دستور" تلقی می کنم و می خواهم از همان لحظه ای که دستور را می شنوم و از محضر ایشان مرخص می شوم اقدام به اجرای امر مولا کنم و این نوشتن ها برای همین است که دائم به آن نگاه کنم و برای اجرای آن فکر و تدبیری بیندیشم و می ترسم از اینکه وقتی از اینجا خارج می شوم و سوار ماشین می شوم در بین راه اتفاقی برایم بیفتد و از دنیا بروم در حالی که امر نائب امام زمان(عج) را اجرا نکرده باشم و در فکر اجرای صحیح و به موقع آن هم نبوده باشم.
 
 

 
۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۵ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا کرمی

قدس


...بدون شرح...

۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۳۴ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا کرمی

یداللهـ

بعد از رحلت پیامبر (ص)، دوره ی جدیدی در زندگی امیرالمومنین(ع) آغاز شد از طرفی سخت ترین دوره ی زندگی حضرت، دوره ی سکوت.بعد از ماجرای سقیفه و بیعت کردن با ابی بکر،  حضرت به غیر از مواردی در اوایل که به شناساندن خود و شایستگی خود برای حک.مت می پرداختند، سکوت کردند و فرمودند تا جایی که احساس کنم امور مسلمین به سلامت در جریان است سکوت می کنم تا اینکه جنگ های رده شروع شد و عده ای شروع به از بین بردن اسلام کردند، حضرت به صورت فعال وارد میدان شد که در جایی خود را وزیر خلفا نامید. با اینکه خود را شایسته و لایق حکومت می دید دست به قیام نزد چون در کار علی هیچ "من"ی وجود نداشت و فقط برای مصلحت اسلام قدر بر میداشت. بعد از بالا گرفتن فساد و ظلم در دوره ی خلافت عثمان و بالا گرفتن اعتراض ها در شهر ها، مردم و خواص بی بصیرت با رهبری معاویه، خلیفه سوم را در خانه محاصره و نقشه قتل آن را داشتند . با وجود مخالفت های شدید علی(ع) در مقابل قتل عثمان، او را کشتند. حضرت می توانست جلو بیاید و بگوید خوب شد راحت شدیم! اما باز هم تمایلی به قدرت نشان ندا و به منیت خود هیچ اعتنایی کرد. ای مردم مرا رها کنید و بروید سراغ دیگری. سخنی که به مردم می گفت اما علی رقم نارضایتی قبول کرد.حکومتی که علی(ع) در دست گرفت دوره ی پیامبر(ص) نیست که فقط یثرب و مکه و طائف را در بر داشته باشد با مشکلات اقتصادی و دیگر مشکلات. حکومتی که از آسیای میانه تا شمال آفریقا را احاته کرده بود و دیگر مشکل اقتصادی وجود نداشت و علی نشان داد که در یک همچین حکومتی نیز می توان احکام الهی را پیاده کرد و راه رسول اکرم(ص) را دنبال کرد. علی(ع) در همین راه نیز کشته شد، آری علی(ع) را عدلش به خاک و خون کشید.

۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا کرمی

با هزاران امید به در خانه ات آمده ام

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

انا انزلناه فی لیله القدر

و ما ادراک ما لیله القدر

لیله القدر خیر من الف شهر

تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر

سلام هی حتی مطلع الفجر

...

دوباره شب ستاره ها فرا رسید و من خار ترین و گنه گار ترین...

چه سعادتی؟ چه کاری انجام داده ام که در میخانه ی دوست راهم داده اند؟ باز هم جام عشق را پر خواهم کرد و از باده ی دوست مست خواهم شد.

هرگز نگویم که دست مرا بگیر      گویم گرفته ای زعنایت رها مکن

باز صدای الغوث الغوث بندگانت بلند خواهد شد که تو با گوشه ی نگاهت این بزرگ لکه های روی صورتمان را پاک گردانی.

چه قلبی دارم که حتی بلد نیست با تو سخن بگوید

فقط بلد است بگوید حسین...

نمی تپد،حسین حسین می کند.

تو بزرگی،چرا از تو بزرگی نخواهم، تو می توانی بدی هایم را به خوبی تبدیل کنی نه فقط پاکشان.

دوست دارم از این زندگی فانی و تمام شدنی به حیات عند الرب برسم و جانم را در راه تو فدا کنم.

دوست دارم مانند علی اکبر(ع)حسین اربا اربا شوم تا هر چه دارم در راه تو هدیه کنم.

خودت در همین کتابی که این شب ها روی سرمان می گذاریم گفته ای که توسل کنید برای رسیدن به من

پس فقط می گویم حسین...

یا الهی در این مجلس سرمستان همه منتظر کرم و لطف الهی هستند و آمادهی رسیدن به آخرین سلاله پاک نبوی(ص)

ببخش گناهان پرده ای که مانع دیدن رخ یار شده اند.

اللهم عجل لولیک الفرج


۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۷ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا کرمی

من یک محجبه‌ام.... لطفا مرا مسخره کنید.... همانگونه که:

نوح را مسخره کردند. (۳۸)

موسی را مسخره کردند. (۲۵)

پیامبر قوم عاد را مسخره کردند. (۲۶)

و در یک کلمه مسخره شدن،

تنها شکنجهٔ مشترکی بود که همهٔ پیامبران آن را تجربه کردند. (۱۱)

سخت‌ترین شکنجه‌ای که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وارد آمد.

تا آنکه خدا برای دلجویی رحمه للعالمین اینگونه فرمود:

(اگر تو را استهزا کنند نگران نباش، پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند. (۱۰-۳۲-۴۱)

اما بدانید خداوند وعده داده است:

از آنان روی گردان! ما شرّ مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. (۹۵)


تا در روز قیامت بگویند:

«افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره کنندگان بودم!» (۵۶)

پس مرا هم مسخره کنید!

مادرم زهرا (س) جلوی نابینا هم حجابش را حفظ کرد! من هم یک محجبه‌ام! الگویم زهراست!

پس تا می‌توانید مسخره کنید در من اثری نخواهد داشت.

منابع:

وبلاگ کازرون،سوره مبارکه هود (۳۸)،سوره مبارکه شعراء (۲۵)،سوره مبارکه احقاف (۲۶)،سوره مبارکه حجر (۱۱)،سوره مبارکه انعام (۱۰)،سوره مبارکه رعد(۳۲)،سوره مبارکه انبیاء (۴۱)،سوره مبارکه حجر(۹۵)،سوره مبارکه زمر(۵۶)

۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۴۰ ۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا کرمی

عقیله العرب

زینب.....

ام المصائب، بانویی که الگوی کاملی از زندگی سراسر کمال و معنویت علوی و فاطمی است. عفت و حجاب زهرا(س) از یکسو، خطبه ی شکننده اش از سوی دیگر.درست است،.او انتخابگر راهی بود که مادرش صدیقه کبرا(س) جانش را فدای راه کرد.از طرفی هم مایه افتخار علی(ع)بود. (زینب) یا (زین اب)

علاقه ی آسمانی و ملکوتی به برادرش حسین(ع). شرط دیدنش بعد ازدواج و همراهی وی در سفر ها، چه سفری جز کربلا و چه همراهی جز گودال شهادت.عجب شیر زنی ست دخت الحیدر...

صدیقه صغرا(س) در آن یازده روزی که در کربلا خیمه های غم و غصه شان را برپا کرده بودند، همانند یک مادر برای یتیمان و کودکان، تسلای دل حسین و پرستاری برای امام سجادش. در همه این روز های پر محنت مخصوصا عاشورا و آن اتفاقات شوم، احدی ندید که حتی معجرش اس سرش بیفتد. این زینب است دختر ستون دین تکمیل کننده راه کربلا ، عقیله العرب..خطبه ای که در کوفه ایراد کردند هنوز هم بر سر زبان هاست و گوش تاریخ را نوازش می کند.آنگاه که دستور به سکوت کرد و نفس ها به سینه برگشت و صدای زنگ ها ساکت شد. نماد آزادیش حجابی که در اوج گمنامی رسالت خود را بیان کرد.اشک ها را جاری کرد و دل ها را تکان داد و جایی برای تحریف نگذاشت.در مجلس حرامیان بار دیگر چهره علی را برای همگان نمایان کرد و با توصیف زیبای شهادت حجت را بر دوزخیان تمام کرد. زیبایی مطلق.اوج اقتدار یک زن با وجود یک چادر؟!عجیب است... اگر رشادت های زینب نبود کربلا هم در کربلا سرش از تنش جدا می شد

کل یوم عاشورا.حال تو ای خواهر وظیفه ات چیست؟ سلاحت را محکم چسبیده ای؟ خط به شما نیاز دارد، به سلاحت. این جنگ دیگر شمشیر و تفنگ نمی خواهد. عاشورای امروز با چادر سیاه توست. مگر زینب آن نیست که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر منی دهد؟ زینبی باش یا حسینت ظهور کند...


۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۳۰ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا کرمی