با هرم دستهای تو گرما گرفته است/ عشقت عجیب در دل من جا گرفته است/ آرامشی شبیه به صحن و سرای تو/ چشمان شوق را به تماشا گرفته است/ از صحن جامع رضوی تا به انقلاب/ یک چشمه نور تا به ثریا گرفته است/ جان من است! این که شبیه کبوتری/ یک گوشه در کنار تو ماوا گرفته است/ آقا به من اجازه ی پرواز می دهی!؟ بالم زبس نشسته ام اینجا گرفته است/ اینجا هزار پنجه ی خورشید پشت ابر/ در انتهای غربت دریا گرفته است/ هرکس که حاجتی زتو درخواست می کند/ با چشمهای خیس تمنا گرفته است/ دیدم کنار پنجره فولاد مادری/ دستش تمام روزنه ها را گرفته است/ "طفلی مریض دارم و دستم به دامنت! آقا! ... دلم ز مردم دنیا گرفته است" هر گوشه ای که می نگرم دل شکسته ای/ با تو زبان به شکوه و نجوا گرفته است/ معلوم نیست سیطره ی مهربانی ات/ از این حریم تا به کجاها گرفته است/ هر صحن و هر رواق تو هرجا به هر زبان/ جمعیتی به ذکر شما پا گرفته است/ هر چند عشق ناب تو آقا چو کیمیاست/ بازار عشق بازی ات اما گرفته است/ شک نیست هر که زائر شش گوشه می شود/ از آستان لطف تو امضا گرفته است/ هر کس هوای کوی ابالفضل می کند/ از تو برات کرب و بلا را گرفته است/ دست مرا بگیر ... مرا تا حرم ببر کار دلم بدون تو بالا گرفته است...! باری به دوش دارم و آهی به سینه ام/ این سینه از برای تو آقا گرفته است...!
سلام و درود خدا بر کسیکه خدا و رسولش از او رضایت دارند؛
امامی که چشمه جوشان لطف و رحمتش به دریای ازلی رحمت و رأفت بیکران پروردگار متصل است، و هر پناهجوی بیآشیانى، در پناه نگاه و نوازش او، چون آهوی رمیده از صیاد، آرام میگیرد.
عشقت عجیب در دل من جا گرفته است/
آرامشی شبیه به صحن و سرای تو/
چشمان شوق را به تماشا گرفته است/
از صحن جامع رضوی تا به انقلاب/
یک چشمه نور تا به ثریا گرفته است/
جان من است! این که شبیه کبوتری/
یک گوشه در کنار تو ماوا گرفته است/
آقا به من اجازه ی پرواز می دهی!؟
بالم زبس نشسته ام اینجا گرفته است/
اینجا هزار پنجه ی خورشید پشت ابر/
در انتهای غربت دریا گرفته است/
هرکس که حاجتی زتو درخواست می کند/
با چشمهای خیس تمنا گرفته است/
دیدم کنار پنجره فولاد مادری/
دستش تمام روزنه ها را گرفته است/
"طفلی مریض دارم و دستم به دامنت!
آقا! ... دلم ز مردم دنیا گرفته است"
هر گوشه ای که می نگرم دل شکسته ای/
با تو زبان به شکوه و نجوا گرفته است/
معلوم نیست سیطره ی مهربانی ات/
از این حریم تا به کجاها گرفته است/
هر صحن و هر رواق تو هرجا به هر زبان/
جمعیتی به ذکر شما پا گرفته است/
هر چند عشق ناب تو آقا چو کیمیاست/
بازار عشق بازی ات اما گرفته است/
شک نیست هر که زائر شش گوشه می شود/
از آستان لطف تو امضا گرفته است/
هر کس هوای کوی ابالفضل می کند/
از تو برات کرب و بلا را گرفته است/
دست مرا بگیر ... مرا تا حرم ببر
کار دلم بدون تو بالا گرفته است...!
باری به دوش دارم و آهی به سینه ام/
این سینه از برای تو آقا گرفته است...!
سلام و درود خدا بر کسیکه خدا و رسولش از او رضایت دارند؛
امامی که چشمه جوشان لطف و رحمتش به دریای ازلی رحمت و رأفت بیکران پروردگار متصل است،
و هر پناهجوی بیآشیانى، در پناه نگاه و نوازش او، چون آهوی رمیده از صیاد، آرام میگیرد.