اول سال را با فاطمیه آغاز کردیم که بیایی اما نیامدی. اینهمه گریه و زاری که بیایی اما نیامدی. وای که این ایام بر من چقدر زود گذشت به ناگه دیدم شب آخر است باخود گفتم که میایی اما نیامدی.313 مرد با ایمان و مخلص و مجاهد و مبارز در بین ما پیدا نمی شود که بیایی اما عجب که دل من تحمل این راه ندارد.

کربلای من تویی آقا...امشب در کدامین شهر خیمه ی زیبای خود را برپا کردی؟

خودت گفتی بعد گریه بر حسین دعای فرج کنید که بیایم، اینهمه دعا و مناجات پی در پی که بیایی اما نیامدی.بهار آمد و طبیعت زنده، جان به این مردم می دهدچه کنم که این شکوفه ها برای من مولا نمی شود.

به والله که منتظرند، انتظاری که افضل الاعمال است، من نه! این همه دوست که داغدارند چرا نیامدی؟ مولا جان عجب سالی ست آغاز و پایانش با مادر است، نبینم روزی که پیر شده ام و بگویند امسال هم نیامدی.

مولا جان تو خود می دانی که تا هستیم برای ولایت سینه سپر می کنیم آخر گفته اند که ولایت ظهور صغرای تو است، کی شود که بر ما هم نظر کنی؟! ما سربازان گمنام سید علی آرزویی جز گرفتن شهادت نامه از دستان شما نداریم...

شهید گمنام... هنوز هم مادری هنگام بیرون رفتن از خانه کلید در را به همسایه می دهد که مبادا وقتی پسرش از خط برگشت پشت در بماند.

مادرشان زهرا(س)و خواهرشان زینب(س)......چه شود!!!

راستی شهید گمنام کیست؟

شهید بشی صلوات...