دکتر جلیلی

 

چند روزیست که تیغ تبلیغات و شایعه­‌سازی‌های تلوزیون­‌های خارجی به سمت دکتر سعید جلیلی نشانه رفته و او را و دیپلماسی‌ای که با او شناخته می‌شود را و کلا پرونده هسته‌ای را موجب تحریم کشور و تحریم را موجب فقر و فلاکت کشور معرفی می­‌کنند. (البته این که به نوبه‌ی خود، ما را به یاد جمله‌ی جاوید روح‌خدا می­‌اندازد که «هرگاه آمریکا از شما تعریف کرد، بدانید که دارید یک جایی اشتباه می‌کنید»)  حضور او که خار چشم دشمن است، بهانه‌ی خوبی شد تا دو تصور رایج اشتباه را در فضای تقابل ایران و غرب مرور، و درحد وسع خودم، تحلیل کنم:

تصور اشتباه اول: «نان می‌خواهیم نه اورانیوم غنی شده!»

میتوان گفت تمام دغدغه‌ی مخالفین از همین تحلیل اشتباه نشأت می‌گیرد که : «اولا، ما بخاطر انرژی هسته‌ای تحریم شده‌ایم. ثانیا. این انرژی هسته‌ای یعنی بمب هسته‌ای و ثالثا این بمب  به هیچ درد ما نمی‌خورد. یا دست کم به هزینه‌اش نمی‌ارزد. پس درنتیجه قید آن را بزنید و همان نان ما را برسانید.»!

تمام حرف ما اینجاست که این تحلیل درست نیست. این محاسبه (علیرغم ادعای واقع‌نگری) اتفاقا اصلا واقعیت را ندیده است و لذا مقدمات غلطی را برای استدلال خود  فراهم کرده که درحد وسعم، یک به یک به آنها می‌پردازم. (۱)

۱٫ درمورد مقدمه‌ی اول: آیا تحریم‌ها ربطی به مذاکرات بر سر انرژی هسته‌ای دارد؟ بسیاری از کاندیداها معتقدند که می‌توانستند مذاکرات هسته‌ای و بطور کلی سیاست خارجی را به سمتی پیش ببرند که ما تحریم نشویم! و درواقع مدعی‌اند که تحریم شدن ما، ناشی از آن چیزی‌ست که ما نام آن را «مقاومت» نهاده‌ایم و این کاندیداهای محترم نام آن را «عدم تعامل با جهان»!!! (که جهان=آمریکا) و «افراطی گری و ماجراجویی» و… می­گذارند.

اما با نگاهی به تاریخ سی و چهار ساله ی کشور، خواهیم دانست که از روز اول انقلاب با بلوکه شدن اموال ایران در بانکهای اروپا و آمریکا، تحریمها شروع شد. و سپس با فتح لانه جاسوسی شدت یافت. و مثلا «گندم» که در تمام طول سال از آمریکا به ایران وارد میشد، دیگر وارد نشد! و با شروع جنگ تحمیلی نیز با تحریم نفت و انواع جنگ افزار شدیدتر هم شد. (درواقع نان ما همان وقتی به خطر افتاد که خواستیم  آمریکا ما را مدیریت نکند!)

میبینیم که از آن روز که ملت ایران تصمیم گرفته که بتعبیر امام، «کشور ضعیفی زیر پرچم غرب و شرق» نباشد،  تا امروز، حتی ۱ روز هم نبوده که ما تحریم نبوده باشیم. و هیچ وقت در دوره ی هیچیک از رؤسای جمهور ، هیچ کدام از تحریمها «لغو» نشده!!!

به این مسئله توجه کنیم: هدف از تحریم کردن مردم ایران چیست؟ چرا از آغازین روز انقلاب اسلامی تحریم علیه  ایران آغاز شد؟! آمریکا با ما چه مشکلی دارد که فشار اقتصادی بر ما وارد میسازد؟ نگاهی به نقطه ی آغاز این تحریمها به خوبی نشان می­دهد که مشکل با اصل وجود نظامی مردمی و اسلاممحور است. تحریمها با پیروزی انقلاب (یا با فتح لانه جاسوسی)آغاز شد، تحریمها با «استقلال خواهی» و «اسلامخواهی» ملت ایران آغاز شد، و جز با عدول ملت از این «استقلال و اسلام» هم لغو نخواهند شد. (مفهوم جمهوریت هم ذیل این استقلالخواهیِ مردم مد نظر دارم. منظورم «حق مردم در تعیین سرنوشت خود» است. نه تحت قیمومیت قدرت خارجی، نه دیکتاتوری داخلی)

فارغ از تحلیل، تجربه هم این موضوع را به ما نشان داده! برخی طوری حرف می­زنند که انگار آریکا و غرب دوستان عزیز و رفقای دویست ساله ی ما بوده اند و حالا سر مسئله ی هسته ای ما کاری کرده ایم که این دوست دیرین، از ما رنجیده است! تاریخ دویست سال دشمنی غرب که بماند، در همین سی و چهار سال هم غرب دشمنی را درحق ما تمام و کمال کرد! درحمایت مطلقشان از صدام، و منافقین و بعد هم تصریح در تصویب و تخصیص بودجه برای براندازی ایران و تروریست خواندن ما و… حتی در مقاطعی که برخی از سران کشور طی محاسبات اشتباهشان، تصور نموده اند که تحریمها علتی جز «اصل وجود مستقلانه ی ما» دارد، و سعی کرده اند با دادن امتیازاتی (مانند تعلیق غنی سازی یا سکوت دربرابر حضور نظامی آمریکا در دوکشور همسایه ما، یا اجرای سیاستهای بانک جهانی و …)از شدت این تحریمها بکاهند، رسما به درب بسته خورده اند! مگر در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی و آقای خاتمی چیزی از تحریمهای ما لغو شد؟! مگر در تمام مدت تقریبا دو ساله ی مدیریت پرونده هسته ای توسط جناب روحانی، چیزی از تحریمها کم شد؟! مگر ما کل فعالیتهای تکنولوژیکمان را تعطیل (تعلیق=تعطیلی تا هروقت که دشمن صلاح بداند!) نکردیم؟! بجز فروش برخی قطعات هواپیما، چه دستاوردی داشت؟ کدام تحریم کاهش یافت؟ کجای اقتصاد کشور فعال شد؟! کدام امکانات برای «آینده» ی کشور فراهم شد؟!

پس تحریمها، اساسا «وضع» نمیشوند تا طی مذاکرات و سازشهایی «لغو»شوند! بلکه تحریمها آمده اند تا بمانند و با چیزی جز اصل وجود ما، «معامله» نخواهند شد!

کمااینکه تا کنون «لغو یا کاهش تحریمهای به اصطلاح فلج کننده ی فعلی، هیچوقت جزء پیشنهادات ۵+۱ نبوده! یعنی آمریکا بنا ندارد که این تحریمها را با پرونده هسته ای ما معاوضه کند.

۲٫ درمورد مقدمه­ی «ثانیا» باید گفت : بمب هسته ای را که الان سالهاست «بهانه»ی آمریکا برای فشار وارد کردن به ایران است،  با اورانیومِ ۳رصد غنی شده هم می توان ساخت! در حالیکه مدتهاست که غنی سازی ۳درصد که هیچ، غنی سازی ۲۰درصد هم در داخل ایران و بطور بومی و مستقل انجام میشود، و تلاش فعلی غرب برای «متوقف کردنِ این روند رو به رشد در دانش و فناوری هسته ایست». که این خود دروغ بودن ادعای «نگرانی غرب از سلاح هسته ای ایران» را نشان میدهد. غربیها  الان دارند ما را از داشتن ۲۰درصد منع میکنن! این یعنی چه؟ یعنی دعوا اصلا سر سلاح نیست.

دعوا دقیقا سر «دانش» است. دانش بومی.

چیزی که غرب نمیخواهد که ما داشته باشیم  «دانش بومی»ست. چیزی که منافع غرب را تهدید میکند این است که ما تا چند سال آینده در تامین انرژی و …مان نه محتاج غرب باشیم و نه محتاج نفت!. و بلکه بتوانیم به کشورهای اطراف هم خدمات تخصصی بدهیم و «بازار» غرب را محدود کنیم. و از قدرت جهانی اش، یعنی از وابستگی کشورها به او، بکاهیم.

به تعبیر دکتر جلیلی : «: برخی قدرت‌ها بقای خود را در عدم پیشرفت دیگر ملت‌ها می‌بینند»

 (برای توضیح بیشتر به کتاب خانم واندانا شیوا، «چپاول دانش و طبیعت» هم میتوان مراجعه کرد که در آنجا اثبات میکند که غرب و بویژه آمریکا، روزگاری برتری خود را با به انحصار درآوردن منابع زمینی تثبیت کرد؛ و امروز همین هدف را با «به انحصار درآوردن علم» دنبال میکند! ملتهای دنیا به محصولات «دانش بنیان» نیازمندند، مانند دارو و… و اگر این دانش در انحصار کسی باشد، عنان اختیار ملتهای جهان در دست اوست )

از این منظر، «دانش هسته ای» درحال حاضر خط مقدم جنگ علمی ما با غرب است. منظورم از غرب، ابرقدرت علمی در حال حاضر جهان. و چرا میگویم جنگ؟ بخاطر همین موضوع «انحصار» که ما در بحث هسته ای این اصرار بر انحصار را کاملا داریم تجربه می کنیم. داریم تجربه میکنیم که مسئله، مسئله ی «بده و بستان علمی» نیست. حتی مسئله ی «رقابت علمی» هم نیست! بلکه به غیرانسانیترین و غیر علمیترین روشها دارد با پیشرفت علمی یک ملت مقابله میشود. الغرض، ما اگر اینجا هم کوتاه بیاییم، جناح انحصارطلب جهان، قدم به قدم پیش تر خواهد آمد و برای هریک از حوزه­های علمی رو به پیشرفت ما نیز بهانه ای خواهد تراشید و محدودیتهایی ایجاد خواهد کرد. (مانند محدودیتهایی که برای دانشمندانی که برای شرکت در سمینارهای بیوتکنولوژی به ایران سفر کرده بودند! و…) دکتر آراستی، استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف، یکبار سر کلاس مدیریت تکنولوژی می­گفت«ایران دارد روی بحث هسته ای با غرب چانه زنی می­کند تا پیشرفت سریعش در حوزه ی بیوتکنولوژی و حوزه های پزشکی و… در حاشیه ی امن قرار گیرد»! کسانی که ایشان را می­شناسند، معنی این حرف را «از قول ایشان» بهتر متوجه خواهند شد!

 و از همه مهمتر چیزی که منافع غرب را تهدید میکند این است که عملا به دنیا اثبات شود که «میتوان بدون کمک غرب هم به دانشها و تکنولوژی پیشرفته رسید»! این  برآورد خود آمریکایهاست که ایران در سالهای نه چندان دور، قدرت اول انرژی خواهد بود. این را اگر بگذاریم کنار الگوی جدیدی که ایران و انقلاب اسلامی به جهان عرضه کرده است، که صِرفِ «موفق بودن»ِ این الگو برای آمریکا و تمدن غرب یک خطر بزرگ است. آن وقت میبینیم که کاملا هم طبیعیست که برای پیشگیری از این موفقیت و اگر نشد برای «کتمان» این موفقیت تلاش کنند. (در تمام زمینه ها هم. از چانه زنیها بر سر پیشرفت در فناوری هسته ای، تا کتمان و بایکوت اخبار موفقیتهای هوافضا، تا انتشار دائمی فیلم و کتاب و… با مضمون سیاه نمایی اوضاع فرهنگی و اجتماعی ایران! آن زن ترکیه که کتابی در سیاهنمایی اوضاع زنان تهران نوشته، صراحتا در مقدمه اش آورده که چون دیدم ایران برای مسلمانان جهان تبدیل شده به یک رویا، رفتم و دیدم و نوشتم تا ببینند از این خبرها نیست!)

۳٫ اما مقدمه ی «ثالثا» در تحلیل «نان میخواهیم نه اورانیوم غنی شده» نیز درست نیست.

 فناوری هسته ای، کاربردهای  وسیعی دارد. اولین و شناخته شده ترین آن، کاربرد آن بعنوان انرژی است. میگویند ما که نفت و گاز داریم. دیگر چرا هسته ای؟! اولا نفت و گاز را نهایتا تا ۵۰ سال آینده داریم. ثانیا انرژی هسته ای انرژی پاک است. با توجه به اینکه در سالهای آینده مالیاتهای سنگینی را بابت مصرف سوختهای فسیلی که موجب آلودگی محیط زیست است، از ملتها خواهند گرفت! سالهای آینده، احتمالا یعنی زمانی که نیاز آمریکا به سوخت فسیلی قطع شد! چون درحال حاضر تنها کشور مخالف با اجرای این قوانین محیط زیستی، آمریکاست!)

کاربرد «انرژی» هسته ای، فقط بعنوان نیروگاه نیست، بلکه بعنوان نیرومحرکه ی قابل حمل در ناوها یا در صنایع فضایی به کار رفته است.

کاربرد دیگر در مصارف پزشکیست که هم به کاهش وابستگی ما به خارج (برای استرلیزه کردن کالاهای پزشکی یکبار مصرف) و صرفه جویی در ارز منتهی می شود و هم موجب حفظ جان هفتاد هزار بیمار سرطانی.

در کشاورزی، ما تلفات کشاورزی داریم بخاطر ضعف در «نگهداری» محصولات کشاورزی. بخاطر کم بودن زمان ماندگاری محصولات، این را با فناوری هسته ای می­توان بهبود داد و تلفات را کم کرد. و با اصلاح و مقاومسازی  بذر توسط پرتودهی هسته ای، بسیاری از زمینهای فعلا کویری  نیز قابلیت کشت پیدا میکنند. آفات و حشرات از محصولات دور شده و  با افزایش زمان ماندگاری، امکان صادرات محصولات کشاورزی تا  اروپا هم فراهم می­شود. مقایسه کنید با وضعیت فعلی، که ما صادرکننده نیستیم که هیچ، بلکه واردکننده ی محصولات حیاتی ای هستیم که خودمان توان تولیدش را داریم! (روشن است که مدعی نیستم که مشکلات کشاورزی ما فقط معطل فناوری هسته ایست!!)

لینک مفید از سایت عیار : میزگرد آشنایی با تحریمها و آسیبپذیریهای اقتصاد ایران -

تصور و تحلیل اشتباه دوم:  اگر ما اهل «مذاکره» و «گفتگو» و «تعامل» با ابرقدرتها باشیم، خیلی بهتر میتوانیم حقوق خود را احقاق کنیم. و نیازی نیست که دائما با کشورها سر جنگ داشت!

در تحلیل این حرف، ابتدا توضیح کوتاهی درمورد «سر جنگ داشتن» لازم است: در حدیث داریم که «من نام لم ینم عنه» اگر ما بخوابیم، دیگران درباره ما نمیخوابند! اگر کسی از مشاهده و رصد و مراقبت وضعیت خود غافل شود، دلیل نمیشود که دیگران و دشمنان نیز از رصد کردن او ، از مراقبتِ او چپاول او و داشته هایش غافل شوند.

«وقتى درگیرى دارید، باید بیدار باشید. درگیرى به اختیار من و شما نیست. دشمن میخواهد درگیرى داشته باشد؛ حالا درگیرى سیاسى، درگیرى امنیتى، درگیرى اقتصادى. همه‌اش درگیرى نظامى هم نیست. وقتى درگیرى هست، باید بیدار بود.»-رهبر۱۹/۱۰/۱۳۸۹

 قرآن کریم، حتی در شرایط «صلح» نیز توصیه میکند که «سلاح های خود را زمین نگذارید»! حتی وقتی که به نماز ایستاده اید. چون دشمن منتظر همین لحظه است که شما سلاحتان را ولو برای نماز، از خود دور کنید. حتی در شرایط صلح توصیه می کند که «قوای نظامی خود را تقویت کنید». ( و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه..) قدرت خود را افزایش دهید.

و باید گفت که «قدرت» هرکشوری لزوما در داخل مرزهای خود او نیست. چون امنیت و منافع کشورها نیز در داخل مرزهای همان کشور تعریف نمیشود. ناامن شدن کشورهای همسایه ی ما، ناامنی را به داخل مرزهای ما نیز سرایت خواهد داد. این یک واقعیت آشکار است. ناامنی و سلاح و تروریسم از سوریه به ترکیه و عراق سرایت میکند، از افغانستان و پاکستان به سیستان و بلوچستان ما! از کردستان عراق به کردستان ما. این یک روند طبیعی و اجتناب ناپذیر است. البته مسئله فقط مرزهای خاکی و جغرافیایی هم نیست. بعنوان مثال ما نه با سوریه مرز مشترکی داریم و نه با رژیم غاصب اسرائیل و نه با لبنان!اما…

. مسئله‌ی مهم آن است که مذاکره به تنهایی دوای هیچ دردی نیست و حقوق هیچ کشوری را تا به حال  پای میز مذاکره‌ی صرف احقاق نکرده‌اند. قانونی که در جهانِ تحتِ مدیریتِ آمریکا حکمفرماست، قانون قدرت است. «مذاکره» یعنی  موقعیتی که دوطرف مقابل یکدیگر مینشینند و «قدرتشان» را برای یکدیگر تشریح میکنند تا هرکس به اندازه ی قدرتی که در خارج از اتاق مذاکره دارد، امتیاز بگیرند یا بدهند. بعبارتی «هرچی پول دادی آش میخوری».

مذاکره یعنی این را می دهم، آن را بده. و شما باید ببینی این که می‌گیری واقعا چقدر گرفتنش برایت ضروری است؟ اگر چیزیست که «خودت هم داری» یا نداری اما چندان هم نیازی به داشتنش نداری، آنوقت است که می‌توانی آن را به قیمت کمتری بگیری! اگر ما خارج از دایره ی متحدین آمریکا، به اندازه ی کافی بازار برای صادرات کالای xمان داشته باشیم، آنوقت مجبور نیستیم که برای لغو تحریم کالای x  از حقوق اساسیمان بگذریم!  اگر کالای y را خودمان میتوانیم در کشورمان تولید کنیم، آنوقت پای میز مذاکره نمیتوانند ما را به وعده ی دادن y به هرسو که بخواهند بکشند و وادار به امضای هر تعهدی بکنند.

دکتر سعید جلیلی: « ما فکر می کنیم امروز علیرغم گذشت سی و سه سال در ابتدای یک حرکت بزرگ هستیم. یک حرکت برای مدل سازی در عرصه های مختلف. یک وجه ممیزه آنچه امروز انقلاب اسلامی در این سی و سه سال از خود بارها نشان داده است این است که مقاومت آن توانسته است همراه با پیشرفت باشد.»

پس مذاکره ای که پشتوانه ی «قدرت» نداشته باشه یعنی دقیقا وادادگی. قدرت یعنی «خودکفایی» در داخل، و نفوذ و افزایش متحدین در خارج. دو مسیر کلیدی ای که خط مقاومت دنبال میکند.  

وقتی شما قبل از مذاکره تمام فعالیتهای هسته ایت را تعلیق (تعطیل تا وقت گل نی!) میکنید، دارید دست خودتان را از «قدرت» خالی میکنید، بعد ناچارید بنشینید ، به شما بگویند می خواهی سوخت هسته ای آماده به تو بدهم؟ در فلان موضوع دخالت نکن، این جا هم نظر نده، آنجا هم نرو، فلان دانشکده ات را هم تعطیل کن و… میخواهی من که از دو طرف تا بغل مرز تو آمده ام، به تو حمله نکنم؟! می خواهی بنزین به تو بدهم؟! میخواهی بال هواپیما به تو بدهم؟!…

پای میز مذاکره، طرف قدرتش را به تو نشان میدهد و شما میبینید که بله هزینه ی نپذیرفتن برایتان بالاست. با این موازنه ی قدرت، که احتیاجات شما به دست اوست، بله شاید «عقلانی» بنظر برسد که کوتاه بیایید و امتیاز بدهید. و البته خود را آماده کنید که با ادامه ی این روند روز به روز امتیازات بیشتری نیز از شما بخواهند.  مادام که شما تلاشی برای افزایش قدرت ملی و منطقه ای خود نکنید. این روشیست که سیاستگذاران پیشین ما به کار میگرفتند. مسائل را «مقطعی و لحظه ای» میدیدند. نیاز همین لحظه ی کشور به فلان قطعه ی هواپیما را. یا حضور همین لحظه ی آمریکا بغل مرزهای ایران را میدیدند. و عقلشان حکم میکرد که در همین لحظه ، آنچه که طرف مقابل از آنان می­خواهد، ولو حقوق اساسی ملت باشد را بپردازند، تا مثلا نیاز اساسی دیگری را از دست ندهند. و اگر این روند «مذاکره بدون تلاش برای افزایش قدرت» ادامه میافت، معلوم نبود که امروز بعد از ۸سال، کجا بودیم و سر داشتن یاذنداشتن کدام حق اولیه مان داشتیم مذاکره میکردیم؟!

اما در این چند  سال اخیر، این موازنه ی «قدرتِ پشتِ مذاکرات»،  تغییر کرد، و اکنون این طرف مقابل است که برای حل بسیاری از مشکلاتش «نیازمند» به ماست، (مانند وضعیت فعلی آمریکا در سوریه، یا اندکی پیشتر در عراق)  و این ماییم که دیگر نیازی به اورانیوم غنی شده ی آژانس نداریم. تا به ازای دادن آن ما را از تحقیقات علمی منع کنند.

الان بحث آقای جلیلی با ۵+۱ دیگر اجازه بدهید ما ۱ عدد سانتریفیوژ داشته باشیم نیست! امروز آقای جلیلی مسئله ی «عدالت در عرصه ی بین الملل» را پیش روی غرب می­نهند.

 

حرف امام ما بعد از ۲۵سال هنوز چقدر زنده است که فرمود:

«بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می دهند، و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه می گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است به این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصا ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند! آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین – علیهم السلام – را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند، ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی – اسلامی ، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را امریکا و شوروی صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحتالحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می کند. » ۲۹/۷/۱۳۶۷

(تبصره۱: درمورد بیاینه ی تهران و توافقی که با ترکیه و برزیل شد، که برخی معتقدند مایه ی ننگ برای ایران بود: این بیانیه اولا اجرای توافقنامه از سوی ایران را منوط به پذیرش تمامی حقوق ایران در تحقیق و تولید و استفاده و چرخه ی غنی سازی کرده بود. یعنی همکاری میکنیم اما پیش شرط آن عدالت است. عدالتی که واضح بود آمریکا و انحصارگران علم، به آن تن نخواهند داد. و با این تن ندادن روشن خواهند کرد که اهل مذاکره ی عادلانه نیستند. و از دیگر سو، با لغو یک جانبه ی(یعنی بدون منتظر اجازه ی اروپا شدن) تعلیق، و حمایت جدی از تحقیقات هسته ای، موجبات آن فراهم شد که از آنچه که در این بیانیه وعده اش را به ایران داده بودند، بینیاز شویم! و پای میز مذاکره، دیگر نیازی به اینگونه توافقات نداشته باشیم.

 

تبصره ۲ : برخی میگویند سیاست خارجی ما و بویژه پرونده هسته ای ما، همواره با هماهنگی مقام معظم رهبری بوده است. و لذا نمی توان دو خط متقابل سازش و مقاومت را در روند آن قائل شد.  در این مورد باید یادآور شد که سیاست خارجی –مانند سایر سیاستهای کشور- تنها «از خط قرمزهای نظام خارج نمیشود» یعنی حداقلها و کفِ رهبری را دارد و این ابدا به معنای همراستا بودن و یا «مطلوب» و مورد تایید کامل بودن این سیاستها نیست. رهبری در تحلیل آن سالهای سازش، از این تعبیر استفاده میکنند که «آن راه را رفتیم و دیدیم که آخرش چیست» یعنی بعنوان یک راه غلط، که تجربه اش موجب «عبرت» بوده است یاد میکنند.

تبصره سه: اینکه در این چندسال اخیر، عقبگردهایی از وضعیت خودکفایی در کشاورزی و… داشته ایم، عدول از وجه دیگری از مقاومت بوده، که جای تحلیل مجزایی دارد. که ذیل همین گفتمان مقاومت هم معنای بیشتری پیدا میکند. (دکتر جلیلی: تا ساز و کارها اصلاح نشود نمیتوان از خطر دشمن ایمن بود.)  )

 

پ.ن. : در تحلیل اندیشه ی «نان میخواهیم نه اورانیم غنی شده»، یک رابعا هم البته نهفته است و  صراحتا بیان نمیشود اما بدون پیشفرض گرفتن آن، این ۳مقدمه به آن نتیجه نمیرسند. و آن اینکه «نان ما را کسانی باید بدهند که اکنون ما را تحریم کرده اند» فرض غلط و ننگینی، میراث حسنعلی منصور! فرضی که ما در ابتدای انقلاب و طی تحریمهای شدید سالهای جنگ و بعضا، پس از جنگ، بطلان آن را بار ها و بارها نشان داده ایم، اما نمیدانم چرا برخی هنوز متعصبانه باور دارند که « ما بدون کمک غرب نمیتوانیم حتی یک لولهنگ بسازیم!» ایران پیش از انقلاب در شرایطی بود شبیه به مصر زمان مبارک. شبیه به عربستان امروز. نفت میداد و کالا میگرفت. کالاهای اساسی حتی. گندم! گوشت! تخم مرغ! میوه! ماهی! و… گاهی بد نیست مرور کنیم که چه بوده ایم و چه شده ایم؟ ما امروز خدمات مهندسی مان را به دیگر کشورها هم صادر میکنیم. این کجا و خط تولید را با مهندس و طراح و تکنسینش از خارج وارد کردن و ایرانی را درحد «کارگر ساده» نگه داشتن کجا؟ این مسیریست که ما با «مقاومت» طی کردیم. و آن مسیری بود که با دویست سال سازش و کرنش و دوست پنداشتنِ دشمنان.

  مرضیه فروزنده(saeedjalili.org)