تو خاک ما ستاره هایی دفنند
که دلشون می خواست معما باشند
دست تو شناسنامه هاشون می بردند
تا که شناسنامه ماها باشند
تا که شناسنامه ماها باشند
ستاره ها رفتن و نوبت ماست
حالا که دنیا خیلی بی قراره
دستامونو به هم بدیم بدونیم
عهدی که بستیم برگشتن نداره

*****
حالا شما بزرگ این دیارین
باعث دلشوره مردم نشین
شما شناسنامه شدین و باید
حواستون باشه یه وقت گم نشین
خدا نیاره روزی و که برگی
رو این درخت زرد و تشنه باشه
حواستون باشه به درد مردم
برکت دهکده به مردماشه

******
ستاره ها رفتن و نوبت ماست
نذاریم عطر یادشون کم بشه
نذاریم از نفس بیفته جنگل
یا ساقه صنوبری خم بشه
حواسمون باشه که تبر زیاده
تبر به دستش هم وفا نداره
دستامونو به هم بدیم نذاریم
تبر بیاد یه دست صدا نداره

حامد عسگری