زینب.....

ام المصائب، بانویی که الگوی کاملی از زندگی سراسر کمال و معنویت علوی و فاطمی است. عفت و حجاب زهرا(س) از یکسو، خطبه ی شکننده اش از سوی دیگر.درست است،.او انتخابگر راهی بود که مادرش صدیقه کبرا(س) جانش را فدای راه کرد.از طرفی هم مایه افتخار علی(ع)بود. (زینب) یا (زین اب)

علاقه ی آسمانی و ملکوتی به برادرش حسین(ع). شرط دیدنش بعد ازدواج و همراهی وی در سفر ها، چه سفری جز کربلا و چه همراهی جز گودال شهادت.عجب شیر زنی ست دخت الحیدر...

صدیقه صغرا(س) در آن یازده روزی که در کربلا خیمه های غم و غصه شان را برپا کرده بودند، همانند یک مادر برای یتیمان و کودکان، تسلای دل حسین و پرستاری برای امام سجادش. در همه این روز های پر محنت مخصوصا عاشورا و آن اتفاقات شوم، احدی ندید که حتی معجرش اس سرش بیفتد. این زینب است دختر ستون دین تکمیل کننده راه کربلا ، عقیله العرب..خطبه ای که در کوفه ایراد کردند هنوز هم بر سر زبان هاست و گوش تاریخ را نوازش می کند.آنگاه که دستور به سکوت کرد و نفس ها به سینه برگشت و صدای زنگ ها ساکت شد. نماد آزادیش حجابی که در اوج گمنامی رسالت خود را بیان کرد.اشک ها را جاری کرد و دل ها را تکان داد و جایی برای تحریف نگذاشت.در مجلس حرامیان بار دیگر چهره علی را برای همگان نمایان کرد و با توصیف زیبای شهادت حجت را بر دوزخیان تمام کرد. زیبایی مطلق.اوج اقتدار یک زن با وجود یک چادر؟!عجیب است... اگر رشادت های زینب نبود کربلا هم در کربلا سرش از تنش جدا می شد

کل یوم عاشورا.حال تو ای خواهر وظیفه ات چیست؟ سلاحت را محکم چسبیده ای؟ خط به شما نیاز دارد، به سلاحت. این جنگ دیگر شمشیر و تفنگ نمی خواهد. عاشورای امروز با چادر سیاه توست. مگر زینب آن نیست که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر منی دهد؟ زینبی باش یا حسینت ظهور کند...