......این چه رسمی ست، مردمانی که برای بیعت کردن با علی به آن هجوم آوردند در حالی که حکومت برای علی همانند آب دماغ بزی در کوهستان است، برای پسرش قد علم کنند و نیزه های بلند برای علمدارش بسازند. بازار شمشیرسازان آن شهر بی وفا رونق گرفته بود،وای بر تو ای شهر که برای کدام پیکار سلاح میسازی...

برای کاخ سبز شام که بهشتی ست در آن مغز های نیم گرمیتان؟یا برای بوزینه هایی که از منبر رسول الله(ص) بالا می روند؟ وای بر تو...

در میدان گه راز سر منشا هستی را که عالم دور او طواف می کند شهید کردید برای ملکی در ری که اگر نتوانید از گندم آن شهر بخورید جو که هست!!! وای بر شما... بیعت ها فرق می کند، در شام دست می دهند و در کربلا"دست".

شما چه کسانی هستید و در کدامین جبهه جان می دهید که فرزندانتان عروسک قاتل خون خدا را در کوچه پس کوچه ها می گردانند و به آن سنگ می زنند. به کدامین طرف؟ دیگر مهم نیست. مانند گرد غبار هایی که همسفر باد هستند و همیشه در چشم مبارزین می روند. سلاحتان جهل و سپرتان پوچی.

حال که در زمان خود هستیم مبادا به این فکر باشیم که اگر در کربلا بودیم جانمان را فدای حسین می کردیم و ... بعد هزار و چهارصد سال هنوز هم کربلا بر پاست و در تمام روز ها عصر عاشورا تکرار می شود. بسم الله.

همه ی ما در این وادی پر رمز و راز امتحان خواهیم شد. اگر حسین در کربلا باشد و تو نباشی، دیگر مهم نیست پای شراب یا در مجلس قرآن...

آنان که رفته اند حسینی کار کرده اند، آنان که ماندند باید زینبی باشند.